گنبدهای فیروزه ای

Email : Soofastaei@entc.org.ir

گنبدهای فیروزه ای

Email : Soofastaei@entc.org.ir

راه راست

بد شانس ترین نسل تاریخ ایران ما هستیم :‌ تو نوزادی شیر خشک نایاب شده بود… تو بچگی هم دوران جنگ بود… دوران تحصیل هم هر چی طرح بود رو ما امتحان کردن… نظام قدیم، نظام جدید، نظام خیلی جدید… رسیدیم دانشگاه سهمیه ها بیداد کردن… فارغ التحصیل شدیم به خاطر زیاد بودن جمعیت کار پیدا نشد… ماشین خریدیم بنزین سهمیه بندی شد بارالها! ما حال نداریم به راه راست هدایت شویم، خودت راه راست را به سوی ما کج کن.

سیبی از باغچه همسایه

 

 

حمید مصدق خرداد 1343


تو به من خندیدی و نمی دانستی 

 
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم  


باغبان از پی من تند دوید 
 

سیب را دست تو دید  


غضب آلود به من کرد نگاه 

 
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک  


و تو رفتی و هنوز، 
 

سالهاست که در گوش من آرام آرام  


خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم  


و من اندیشه کنان غرق در این پندارم  


که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت   

  

  جواب  فروغ فرخ زاد به حمید مصدق    


من به تو خندیدم  


چون که می دانستم  


تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی  


پدرم از پی تو تند دوید  


و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه  


پدر پیر من است  

 

من به تو خندیدم 


تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم 


بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و  


سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک  


دل من گفت: برو  


چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ... 
 

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام 
 

حیرت و بغض تو تکرار کنان  


می دهد آزارم  


و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 
 

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

روزه (سبزه ای در گلستان جهان سومی ها)

 

 روزه قدمتی چند هزار ساله دارد. تمام ادیان از جمله مسیحیت، یهودیت، اسلام و ادیان شرقی دیگر روزه را راهی برای نزدیکی و ارتباط با خدا می دانند. کسانیکه روزه می گیرند ادعا می کنند که قدرت روحی آنها افزایش پیدا کرده است.دکتر کالاوی می گوید هرچه روزه طولانی تر باشد احتمال مبتلا شدن به سنگ کیسه صفرا بیشتر می شود. اما برای کسب حالات روحی خوب است.کسانیکه روزه می گیرند احساس می کنند چیزی به انها الهام می شود یا حتی گاهی ادعای دریافت وحی می کنند. دکتر کالاوی می گوید این شوخی نیست گلوکز مغز که پایین می آید حالتی از دیوانگی موقت پیش می آید که باعث فرو رفتن شخص در اوهام و خیالات می شود. از فوائدی که برای روزه بر شمرده اند استراحت سیستم گوارشی، حذف سموم بدن و ایجاد یک حالت روحی خوب است.الیزابت سومر متخصص تغذیه از دانشگاه لویولا می گوید اگر درست غذا بخورید، سیستم بدنتان نیاز به کار اضافی ندارد. از غذا نخوردن یکباره به روزه رفتن شوک به بدن وارد می شود.پایین آمدن گلوگز به میزان 50 درصد باعث فشار زیادی به بدن می شود. دکتر وش می گوید بی غذا مانند تاثیری همانند مصرف الکل بر مغز دارد. بدن پس از 12 ساعت روزه شروع به استفاده از ذخایر گلوکز می کند.دکتر مارک دمائو استادیار دانشکده پزشکی لویولا و معاون مدیر مرکز تغذیه می گوید من هیچ فایده ای برای روزه نمی بینم. بنابراین آن را توصیه نمی کنم.گیل سامر فیلد همکار این دکتر می گوید من کاملاً مخالف نخوردن غذاهای جامد برای 24ساعت نیستم.به شرطی که مقدار زیادی آب نوشیده شود و در طول هفته تمام مواد غذایی به بدن برسد.دکتر راکوفسکی می گوید: علی رغم فشاری که روزه بر بدن وارد می آورد با آن مخالفتی ندارم. خوب است که هفته ای یک روز یا ماهی دو روز روزه بگیریم. چون سییتم گوارشی تمیز می شود.ولی راه بهتر آن است که میزان کالری را به میزان 50 درصد با خوردن مواد گیاهی کاهش دهیم و این شیوه در سرتاسر عمر ادامه یابد.دکتر پال ونیز در میان دلایل خوبی که برای روزه قائل است آن را برای کاهش وزن بدن مناسب نمی داند. چون بیشتر افراد سه روز که روزه می گیرند گزارش می دهند که اضافه وزن پیدا کرده اند.چون بدن فکر می کند که وارد قحط سالی شده است و از خودش با آهسته کردن متابولیسم دفاع می کند تا کالری بدن را حفظ کند.متخصصین تغذیه بر این باورند که روزه برای جوانها و مسنها خوب نیست. قبل از سن 18 تا 20، بدن هنوز در حال ساخت استخوان، ماهیچه و سلولهای مغزی است. بعد از 40 تا 45 سالگی کم کم آنها را از دست می دهد.قبل از بلوغ به تغذیه برای ساخت احتیاج دارد و در میانسالی برای جلوگیری از زوال آنها. روزه حتی برای 10 الی 12 ساعت باعث کاهش کلسیم می شود...اما متخصصین تغذیه می گویند بعضی از افراد برای سلامتی نیاز به روزه دارند ولی همه نمی توانند از یک الگو پیروی کنند. هر شخصی مطابق با نیاز بدنش به یک شیوه خاص روزه نیاز دارد. مثلاً بعضی از غذاهای جامد را بعضی از افراد نباید بخورند. یا نخوردن بعضی از چیزهای آبکی را برای دسته ای دیگر توصیه می کنند.کمبود کالری اثر بسیار بدی بر بدن دارد.چون گلوکز که پایین بیاید جگر گلیکوژن ذخیره شده رابه گلوکز و انرژی تبدیل می کند. مغز برای فعالیت به گلوکز مستقیم نیاز دارد. بنابراین باید آن را یا با شکست پروتئین بدست آورد یا از اسیدهای چرب... چون بدن در برابر شکست پروتئین مقاومت می کند، بنابراین بدن از اسیدهای چرب استفاده می کند که پس از تبدیل اسیدهای چرب به کربوهیدرات، منبع اولیه انرژی تامین می شوند. برای این عملکرد بدن به مقدار بسیار زیادی آب نیاز دارد.روزه برای بسیاری از بیماران از جمله هر دونوع دیابت، هپاتیت، ایدز و سرطان مضر است.کسانیکه ناراحتی کلیه دارند نباید روزه بگیرند. نرسیدن آب به بدن عملکرد کلیه را بیشتر دچار اختلال می کند.تعریق زیاد در فصل تابستان و نخوردن آب باعث واردن شدن فشار زیادی به کلیه ها می شود.از اثرات جانبی روزه می توان سر درد، حالت تهوع، دردهای ماهیچه ای، افت فشار خون، احساس سرما، و افسردگی را نام برد.در کشور اسلامی ما به خوبی می بینیم که آمار تصادفات و تخلفات رانندگی و جدالهای بی مورد در ماه رمضان بالا می رود. . بیشتر ادارات به حالت نیمه تعطیل در می آیند. در این کشور مصیبت زده کارایی کارمندان در روزهای عادی پایین است، تصور کنید که ماه رمضان که می رسد گل هست به سبزه هم آراسته می شود.

شنگول و منگول و حبه انگور

در زمانهای قدیم، سه بزغاله به نامهای شنگول، منگول و حبه انگور زندگی میکردند. آنها به همراه مادرشان که چون همیشه در مچ سمش پابند میانداخت و به (بز پابند به پا) معروف بود، در یکی از طویله های شمال شهر، به خوبی و خوشی زتدگی مینمودند.

روزی از روزها (بز پابند به پا) بزغاله هایش را صدا میزند که من میخواهم تا (پشمچین گاه) کوچه پایینی بروم. وقتی من نیستم، دست به برق نزنید، با کانالهای قفل شده ماهواره ور نروید و در را هم به روی غریبه باز نکنید..

بعد از اینکه شنگول و منگول و حبه انگور مثل بزغاله سر تکان میدهند که یعنی چشم، (بز پابند به پا) راهی میشود.

از قضا (یا غذا) یکی از گرگها – که در تمام قصه ها نقش گرسنه و قحطی زده را بازی مینمایند – در همان نزدیکیها کمین نموده بود تا دلی از غذا (یا قضا) در بیاورد، به صورت (آسه آسه، ریسه ریسه) پشت در خانه بزغاله ها میرسد و در میزند.

شنگول و منگول که خیلی بزغاله بودند، حبه انگور را که برای خودش یک پا گرگ بود، میفرستند که در را باز نماید.

حبه انگور میپرسد:کیه کیه در میزنه، در رو با لنگر میزنه؟"

آقای گرگ که زیاد به اصول اخلاقی پایبند نبود، به دروغ میگوید:منم منم مادرتون، مادر مهربونتون.

حبه انگور میگوید:غلط کردی، ما آیفون تصویری داریم! تو خیلی سیاهی ولی مادر ما سفید بود.

آقای گرگ که خیلی از نظر روحی و شخصیتی آسیب دیده بود، با ( دو پای جلو از دو پای عقب درازتر) فکری میکند و میگوید:من مادرتان هستم، فقط 5 دقیقه ای پای اخبار تلویزیون نشستم، سیاه شدم. در را باز کنید.


شنگول و منگول همانطور که پای کانال بزفشن (Boz Fashion) نشسته بودند میگویند:راست میگوید، در را باز نما. اما حبه انگور به گرگ میگوید:"اگر راست میگویی صورتت را جلوتر بیاور تا قیافه ات را ببینم. آقای گرگ با اعتماد به نفس خیره کننده ای نزدیکتر میاید..

حبه انگور میگوید: صورت تو خیلی جوش دارد، ولی مادر ما همیشه روی صورتش ماسک خیار میگذارد و کرم پودر میزند و اصلا جوش ندارد. تو مادر ما نیستی...

آقای گرگ میرود و چند دقیقه بعد با کلی کرم پودر روی صورتش بر میگردد و زنگ خانه بزغاله ها را میزند. حبه انگور میگوید: کیه کیه در میزنه، در رو با لنگر میزنه؟"

آقای گرگ همان دیالوگ اول را تکرار میکند.

شنگول و منگول میگویند: در را باز نما، خودش است..

اما حبه انگور میگوید: اگر تو مادر ما هستی، پس چرا صدایت اینقدر کلفت است؟ صدای مادر ما شبیه صدای بچه های اگهیهای تلویزیون بود، اما صدای تو شبیه صدای علی میرمیرانی است.گرگ میگوید: از وقتی بیرون انداختن تف از پنجره ماشین، هفت هزار تومان جریمه دارد، معمولا صدایم میگرد.

اما حبه میگوید: این درست که ما بزغاله هستیم، ولی خر خودتی.

اقای گرگ میرود یک دور در پارک دانشجو میزند، باز میگردد و زنگ میزند و با صدای تلطیف شده میگوید:باز نمایید، منم منم مادرتون، مادر مهربونتون.

شنگول و منگول دیگر وقت حرف زدن هم نداشتند. بنابراین حبه میگوید: صدا و صورت که درست است، حالا دستهایت را جلو بیاور.آقای گرگ (ترسون لرزون، یواش یواش) دستهایش را جلو میآورد. حبه میگوید: تو مادر ما نیستی. مادر ما همیشه سمهایش را مانیکور و پدیکور مینماید، ولی دستهای تو خیلی عملگی است

آقای گرگ که خیلی عصبانی شده بود میگوید: اگر نمیخواستید بخورمتان از اول میگفتید. دیگر اینقدر بهانه گیری نمیخواست.

اما حبه انگور قول میدهد که اگر مشکل زیبایی دست و پاهای آقای گرگ حل شود، آنها آماده خوردن باشند.

آقای گرگ خسته از اینکه برای یک لقمه گوشت چقدر باید جان بکند به آرایشگاه بتی میرود و ناخنهایش را مانیکور و پدیکور مینماید.

آقای گرگ با صورتی پر از پن کیک و کرم پودر و رژ گونه، صدای لطیف، دست و پاهای زیبا و در حالیکه با ادا و اطوار راه میرود، به در خانه شنگول و منگول و حبه انگور میرسد.

" تق...تق... منم منم مادرتون، مادر مهربونتون.

حبه انگور نگاهی مینماید و میگوید: عمرا مادر ما اینقدر شیک بود و در را باز مینماید.

همین که آقای گرگ میخواهد وارد شود، یک ماشین شخصی کنار او نگه میدارد و چند نفر برادر، آقای گرگ را به جرم آرایش زننده و رفتار تحریک آمیز کتک مفصلی میزنند.

قصه ما به سر میرسد، گرگه به بزغاله ها نمیرسد

نذری هم نذری های قدیم

همه ما ایرانی ها با نذری از انواع مختلف آشنا هستیم : 

 

آش . سمنو . شله زرد . حلوا . پلو .  .... تا پیتزای نذری هم خورده ایم. 

 

ولی تا به حال فکر کردیم که فلسفه اون چیه؟ 

 

امسال هم مثل سالهای پیش شب ولادت امام حسین نذری داشتیم . 

جالب این که پیشرفت ما جهان سومی ها حتی روی مراسم مذهبی مون هم چپگی اثر میزاره ! 

دیگه از چوب و آتیش و دیگ و بوی دود که شبهای آخر روضه ها شیکم آدمو به قار و قور می انداخت و باعث می شد آقا زودتر گریز و به کربلا بزنه خبری نیست . اصلا روضه ها دیگه بو نمی دند ! 

همه چی یک بار مصرف شده مثل خود آدما.  

 خانوم جونم ( مادربزگم) همیشه می گفت : ننه نذری رو باید از سر شمشیر گرفت. 

بنده خدا نیست ببینه حالا برای خوردن چلو مرغ خوشمزه اونم با دوغ بدون گاز اعلا باید به دوست و آشنا التماس کرد. 

 

اینه که میگن : نذری هم نذری های قدیم